-
رسم محبت
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 17:10
وقتی ۱۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم …صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی… وقتی که ۲۰ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی .وقتی که ۲۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم .. صبحانه مو آماده کردی...
-
شاید تو بدانی
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 17:05
من که نمی دانم شاید تو بدانی اما فقط شاید !!! شاید بدانی از کجا شروع شد شاید بدانی از کجا عاشق شدم عاشق چشمانت چشمان براق خیره کننده ات عاشق دستانت دستان لطیف امید دهنده ات عاشق صدایت صدای زیبای آرام کننده ات شاید تو بدانی اما فقط شاید !!! از چه وقت اینگونه لحظه های بی تو بودنم مرگ آور است برای قلبم و زهرآگین برای...
-
از کسی پنهون نیست واسه هم می مردیم
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 16:50
تو همون لیلایی من همون مجنونم من دماوندم که پای تو می مونم عمریه بی حرکت پیش چشمت کیشم تیشه بر می داری بی ستون تر می شم با تو دل می بردیم باتو ترکش خوردیم از کسی پنهون نیست واسه هم می مردیم تا دلت می لرزه از خودم کم می شم تو خودت می ریزی بی صدا بم می شم خون دل خوردی تا قد این دریا شم چشمه ها دیدم تا من خلیجت باشم تو...
-
اگه تو مال من بودی (مریم حیدرزاده)
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 16:44
اگه تو مال من بودی اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم پاییز می فهمید که ماها...
-
بهانه(شعری از مریم حیدرزاده)
جمعه 1 مردادماه سال 1389 19:21
گفتی که به احترام دل باران باش باران شدم و به روی گل باریدم گفتی که ببوس روی نیلوفر را از عشق تو گونه های او بوسیدم گفتی که ستاره شو ، دلی روشن کن من هم چو گل ستاره ها تابیدم گفتی که برای باغ دل پیچک باش بر یاسمن نگاه تو پیچیدم گفتی که برای لحظه ای دریا شو دریا شدم و تو را به ساحل دیدم گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۸
جمعه 1 مردادماه سال 1389 19:18
برات می نویسم دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی من می نویسم .. ...من ... می نویسم دوست دارم میگن لبخند ربطی به مرگ نداره ولی تو بخند تا من برات بمیرم بوسه زلب های تو در خواب گرفتم...
-
پسرک و دخترک
جمعه 1 مردادماه سال 1389 19:10
تنها فقط 16 سال داشت پسری با موهای قهوه ای کوتاه با اندامی ورزشکاری هیچ وقت فکر نمی کرد روزی برسه که بخواد.... تازه یک هفته بود که با دختری که توی اتوبوس بود آشنا شده بود پسرک که انگار سالهاست که دختر را می شناخت. روزها از پی یکدیگر می گذشتن و عشق پرشور انها هنوز ادامه داشت 2 سال از آشنایی آنها می گذشت که پدر دخترک از...
-
عشق یعنی.....
جمعه 1 مردادماه سال 1389 19:01
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشقیعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشقیعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشقیعنی زندگی را باختن عشق یعنی رازقی ، یعنی نسیم عشق یعنی مست گشتن از شمیم عشقیعنی آفتاب بی...
-
در عشق پا برجاست دل
جمعه 1 مردادماه سال 1389 18:54
گفتمش در عشق پا برجاست دل گر گشایی چشم دل، زیباست دل گر تو ذورحمان شوی دریاست دل بی تو شام بی فرداست دل دل زعشق روی تو حیران شده در پی عشق تو سرگردان شده گفت در عشقت وفادارم بدان من تو را بس دوست میدارم بدان شوق وصلت را بسر دارم بدان چون تویی مخمور خمارم بدان با تو شادی می شود غم های من با تو زیبا می شود فردای من...
-
سلام ای کهنه عشق
جمعه 1 مردادماه سال 1389 18:49
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا برجاست سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست تو یک رویای کوتاهی دعای هر سحر گاهی شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهی من ان خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم دو غم در شکل اوازی شکوه اوج پروازی نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی مرا...
-
در کنج دلم
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:46
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی ؟ گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست آن شمع که می سوزد و پروانه ندارد در انجمن عقل فروشان ننهم پای دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد تا چند...
-
خانه دوست کجاست؟
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:45
"خانه دوست کجاست؟" در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: "نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآرد، پس به...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۷
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:44
نازنین من کجایی . . . تمام دیشبم به گریه گذشت نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست ! *** میان تو و من فاصله ایست به پهنای یک عمر شاید؛ زیاد که نیست ؟ چه رنجی میکشم من … چه تحملی میکنی تو !!! آغوشمان باز خواهد بود برای رسیدن خسته که نمیشوی ؟ چه اگر برسم … چه اگر نرسی چه اگر نیایم …چه اگر نیایی چه اگر نباشم … چه اگر...
-
نمی دانم چرا؟
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:39
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت...
-
کلاغ و طوطی
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:37
کلاغ و طوطی هر دو زشت و سیاه آفریده شدند. طوطی شکایت کرد و خداوند او را زیبا کرد ولی کلاغ گفت: هرچه از دوست رسد نیکوست و نتیجه این شد که می بینی. طوطی همیشه در قفس و کلاغ همیشه آزاد
-
دیوار شیشه ای
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:36
روزی دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشهاى در وسط آکواریوم آن را به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.. ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى دیگرى نمىداد. او براى شکار ماهى...
-
انشا یک بچه
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:34
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ،...
-
سفری غریب
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:32
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت، سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود ،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود، من همون لحظه اول آخر راهو می دیدم، تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
-
چیست این باران
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:31
چیست این باران که دلخواه من است ؟ زیر چتر او روانم روشن است . چشم دل وا می کنم قصه یک قطره باران را تماشا می کنم : در فضا، همچو من در چاه تنهائی رها، می زند در موج حیرت دست و پا، خود نمی داند که می افتد کجا ! در زمین، همزبانانی ظریف و نازنین، می دهند از مهربانی جا به هم، تا بپیوندند چون دریا به هم ! قطره ها چشم...
-
بی نگاهِ عشق
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:30
بی نگاهِ عشق مجنون نیز لیلایی نداشت بی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشت بی تو ای شوق غزلآلودهیِ شبهای من لحظهای حتی دلم با من همآوایی نداشت آنقدر خوبی که در چشمان تو گم میشوم کاش چشمان تو هم اینقدر زیبایی نداشت! این منم پنهانترین افسانهیِ شبهای تو آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت در گریز از خلوت شبهایِ...
-
لحظه لحظه زندگی کن
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:28
لحظه لحظه زندگی کن اگه تلخه، اگه شیرین عشق محضه، زندگی کن زندگی کن شاید امروز روز اقبال تو باشه شاید این بختی که می گن لحظه ای مال تو باشه شاید این ثانیه نیومده آخرین فرصت خوشبختی ماس زشت و زیبا، خوب وبد هرچی که هس زندگی همه ش همین ثانیه هاس زندگی کن که هنوزم رو لبات فرصت خنده س تو صدات هنوز ترانه تو چشات هنوز پرنده س...
-
کلبه ای می سازم !
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:27
کلبه ای می سازم ... پشت تنهایی شب زیر این سقف سیاه که به زیبایی دل تنهای تو باشد پنجره هایش از عشق سقفش از عطر بهار رنگ دیوار اتاقش گل یاس عکس لبخند تو را می کوبم روی ایوان حیاط تا که هر صبح اقاقی ها را از تو سرشار کنم همه ی دلخوشی ام بودن توست وچراغ شب تنهایی من نور چشمان تو است کاشکی در سبد احساسم شاخه ای مریم بود...
-
برو از یاد من برو
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 19:25
برو برو برو از یاد من برو برو برو برو از پیش من برو برو برو برومن نمیخوام دیگه تورو برو برو برو دوست ندارم دیگه تورو برو برو بروقسم نمیخورم تورو برو برو برو نفرین نمیکنم تورو برو برو برو گریه نکن واسم برو برو برو برو دلمو شکستی برو دلت نسوزه برو برو تنهام بذاربرو گفتی که سیرشدی ازمن همون بهتر بذار برو گفتی که عاشق...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۶
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:31
آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم، آره من قولی بهت دادم که تا تهش بمونم، تو ولی این روزا سرد شده نگاهت، راهزنا زدن به راهت.. اما من چی؟ من فقط یه کم شکستم ، خوب نگام بکن، می بینی؟ من هنوز همون دیوونم.. کهنه فروش تو کوچمون داد میزد کهنه می خریم، وسایل شکسته و پاره و پوره می خریم، بی اختیار فریاد زدم قلب شکستم می...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۵
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:28
برای شکستن من یه اخم کافیه، نیازی به فریادت نیست، واسه اشک ریختنم سکوت تو کافیه، نیازی به قهر نیست... ===============================*** عشق یعنی عبرت روزگار، شلاق زمانه، قصاص زندگی، ولی افسوس، قصاص زندگی را دید، شلاق زمانه را خورد، ولی عبرت نگرفت! ===============================*** تو را برای وفای تو دوست میدارم،...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۴
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:25
مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایم . . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * برنگرد، که بر نمی گردی تو هیچوقت نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت دلم برای راه رفتنت تنگ شده است... * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * امشب تمام حوصله ام را در...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۳
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:24
صدایم در برابر صدایت بی صداست ، چشمانم در برابر چشمانت نابیناست ، خنده هایم خالیست ،پس بدان بی تو هیچم ، تنهایم نگذار تا با تو هم آواز شوم . عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ، گاهی تمام من به تو تبدیل می شود . حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمی کردند . گاهی که دلم می گیرد و یکی از دریچه های قلبم شکسته می شود ، آن...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۲
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:22
تنور عاشقی را سرد مکن، در مقام عشق نامردی مکن / حرف مردی میزنی مردانه باش، در سرای عاشقی افسانه باش می بوسیمت سه تایی / من و غم و تنهایی / امان از این جدایی / دلتنگتم خدایی نبری گمان که شاید از دلم تو رفته باشی / تو عزیز دل مایی هرکجا که نشسته باشی هیچ بارانی ردپای تو را از کوچه ی قلبم نخواهد شست، حتی سیلاب فراموشی ها...
-
اس ام اس عاشقانه سری ۱
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:21
بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش، بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش برگ از درخت خسته شده، پاییز همش بهونست بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم، باشد که نباشیم و بدانند که بودیم ز کویت رفتم و الماس طاقت بر شکستم برو با یار خود بنیشین که من بار سفر بستم ، که بعد رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار خوبی بودو من قدرش...
-
تو
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 11:35
این هم یک مطلب زیبا از دوست خوبم ستاره بی هویت زندگیم خط خطی هاییست از بی رنگی های درونم که پوچ وارانه به دوره نبضی از بی کسی ها می چرند . لبریزم از بودن . خالیم از نبودن . و چه عاشقانه می شود اگر پر بودم از تو و خالی بودم از بودن . و چه مرگبار خواهد شد روزی که پر باشم از در کنار تو بودن و خالی از عشق تو . سوال های بی...